دو ردیف جنگجوي سبز رنگ و نیرومند طناب هاي قطوري را می کشیدند تا جعبـه بزرگـی را از روي پـل بـروي آخـرین کشتی بکشند. ي با وجود سرما گزنده ي شمالگان اورك هاي عضلانی عرق می ریختنـد . چهـره هـاي آنهـا بـا آن آرواره هاي بزرگ و دندان هاي نیشی که از آن بیرون زده بود با هر بار کشیدن طناب کج و معوج می شد . نگهبانان با مشعل هایی در یک دست و سلاح هایی آماده در دست دیگر کنار نرده ها ایسـتاده بودنـد و نـه تنهـا کـارگران که قفس بزرگ پوشیده شده را هم زیر نظر داشتند . جعبه مکعب شکلی که در برابر آنان بود با چادري ساخته شده از به هم دوختن قطعات زیادي از پوسـت بـز پوشـیده شـده بود. هیچ شکاف و درزي در چادر نبود تا ردي از چیزي که درون جعبه بود آشکار سازد . اما یک سر نخ بود که حمل کردن جعبه توسط خود اورك ها آنرا اشـکار مـی کـرد ، در اسـکله بـا وجـود متـروك بـودن ، ابري نظیر کرحیوانات با دوها وجود داشتند، سوسمارهاي نیرومندي که می توانستند جاي اورك هاي در حال تقلا کـردن را بگیرند. حتی سه ماموت که در حالت عادي براي جابجا کردن دسته اي از جنگجویـان اسـتفاده مـی شـدند نیـز وجـود داشتند. اما نه تنها این حیوانات در جابجا کردن این جعبه نقشی نداشتند بلکه بنظر می رسید تا حد ممکـن از آن دور نگـاه داشته می شوند . اما حتی در این فاصله نیز آنها عصبی و هیجان زده ببنظر می رسیدند. اپره ي بینی ک دوها به سـرعت بـاز و بسته می شد و ماموت ها خرطوم هایشان را با حالت عصبی تاب می دادند و همه جانوران به سمت کشتی خیره بودند . با صداي زوزه اي بسیار بلند کشتی خود را بدسـت تنـدباد سـپرد . هـوا در شـمالگان داراي یـک ویژگـی دائمـی بـود و آن هم... ش بوداشیطانی خصلت ! اما همین خصلت شیطانی نیز درجات مختلفی داشت. بادو وقتی ي که درسرد مـی وزیـد اسکله بـا امـواج سـهمگینی کـه دریا را به هم می زد مخلوط شد بارانداز به لرزه درآمد . و صداي ناله از بدنه ي کشتی که ضربات امواج با چـپ و راسـت می شد به هوا برخاست . از جایی در قلب یکی از کشتی ها صداي غرش هایی بلند و ناهنجار به گوش رسید . دریانوردان کارآزموده و عبوس و جنگجویان همگی عصبی بنظر می رسیدند . آخرین کشتی نیز به چپ و راست حرکت کرد. تخته ي پل تاب خورد و به یکسو کج شد و نگهبانـان آشـفته و کـارگران را روي هم انداخت. جابجا شدقفس . تنها در اخرین لحظه بود کـه اورك هـاي روي پـل توانسـتند آنـرا مهـار کـرده و از افتادنش جلوگیري کنند. اما هنوز دمی از ثابت کردن آن نگذشته بود کـه صـداي زوزه اي شـبیه بـه آنچـه از درون کشـتی شنیده شده بود اما بلندتر از درون جعبه در بارانداز طنین انداخت . چیزي از درون شروع به کشـیدن طنـاب مهارکننـده اش کرد ...
ریچارد ا. ناک نویسندهی داستانهای فانتزی و از نویسندگان منتخب نیویورک تایمز برای نگارش داستان حماسهی هوما است. وی متولد ۲۸ مِه ۱۹۶۱ در شهر شیکاگو از پدری انگلیسی و مادری آمریکایی است. زندگینامه ریچارد ناک تحصیلات اولیهی خود را در به اصرار مادرش در رشتهی شیمی در دانشگاه چمپیون-اوربانای ایلینوز شروع نمود، ولی در میانهی راه آن را علت علاقه به نویسندگی ترک گفت و به زادگاه پدرش انگلستان رفته و مدتی را در آکسفورد در رشتهی ریشههای زبان مشغول تحصیل شد. یک سال بعد به دلیل مشکلات پدرش به آمریکا بازگشته و در دانشگاه سابقش در رشتهی علم معانی مشغول به تحصیل شد و چهار سال بعد با مدرک لیسانس دانشگاه را ترک کرد و به مطالعات شخصی بر روی زبانهای کهن مشغول شد. بعد از خواندن رمان طوفان برفراز سحرسالار اثر آندری نورتون اولین داستان کوتاه خود را در سال ۱۹۸۶ نوشت که در سال ۱۹۸۷ به چاپ رسید. وی سپس به دلیل مشکلات مالی مدتی به عنوان مسئول انبار و بعد از آن دفتردار امانتفروشی مشغول به کار شد. در سال ۱۹۸۸ با حماسهی هما به شهرت رسید و به عنوان نویسندهی منتخب نیویورک تایمز انتخاب شد و کتابش به زبانهای ایتالیایی، چک، لهستانی، ترکی، روسی، دانمارکی و فرانسوی ترجمه گردید. وی در حال حاضر نویسندهی اصلی سری نیزهی اژدها است که خود آن را با نام قلمروی اژدها میشناسد. از دیگر نوشتههای مشهور وی کتابها و مانگاهایی از هنر نبرد است که متعلق به شرکت سرگرمیهای بلیزارد است. مجموعه کتابهای دیابلو (معادل شیطان به اسپانیول) وی نیز در میان علاقهhttps://www.goodreads.com/book/show/10818702-wolfheart